بارالها! سه خصلت است که مرا از اینکه چیزی از ‌تو طلب کنم باز می‌دارد و یک خصلت است که در آن مرا تنها به خواسته‌ام وادار می‌کند.
آنچه باز می‌دارد یکی فرمانی است که به من داده‌ای و در انجام آن من کندی به خرج داده‌ام و دیگر آنکه از چیزی مرا بازداشته‌ای ولی من در انجام آن شتافتم و سه دیگر نعمتی است که بر من ارزانی داشته‌ای و در شکرانه آن کوتاهی ‌کرده‌ام.

  

و اما خصلتی که مرا برمی‌انگیزد تا از تو مسئلت کنم همانا تفضل توست به هر کس که روی به درگاه تو می‌آورد و با خوش‌بینی روی به سوی تو می‌کند، چرا که هر احسان از جانب تو از روی تفضل است و هر نعمت که دهی بی‌سابقه است.

 اینک این منم، بارالها، که بر در خانه عزت تو، چون منقادی ذلیل در‌ایستاده‌ام و شرمنده چون بینوایی عیال‌وار به سؤال پرداخته‌ام و اقرار می‌کنم که در هنگام احسان تو، جز به خودداری از عصیان تو کاری نکرده‌ام و در جمیع احوال خبر راه امتنان نپیموده‌ام.

 پس آیا خدایا همین اقرارم به زشت کرداریم به نزد تو، مرا سود می‌دهد؟ و آیا اعتراضم به زشت‌کرداریم مرا از عذاب رهایی‌بخش است؟ یا در همین‌جا که ایستاده‌ام خشم خود بر من گماشته‌ای یا در همین دم که تو را می‌خوانم غضب خود را ملازم من گردانیده‌ای؟!

             به خاطر خدا این جامانده  رادعا کنید!